جدول جو
جدول جو

معنی نقب کنی - جستجوی لغت در جدول جو

نقب کنی
(نَ کَ)
عمل نقب کن. نقب زنی. رجوع به نقب کن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ زَ)
نقب زدن. عمل نقب زن. رجوع به نقب زدن شود
لغت نامه دهخدا
(ذُ فُ)
نقب زن. کننده نقب
لغت نامه دهخدا
حکاکی شده. منبت کاری شده. که بر آن نقش و نگار کنده باشند:
پیش چوب و پیش سنگ نقش کند
ای بسا گولان که سرها می نهند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(غَ رَ/ رِ کَ / کِ دَ)
نقب زدن. رجوع به نقب و نقب زدن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
که کارش نقب زنی است. که با نقب زدن به دزدی رود. نقب زن. رجوع به نقب زن شود:
خطری کرده و در گنج طرب نقب زده
نقب کاران همه ره با خطر آمیخته اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(نَ اَکَ)
عمل نقب افکن. نقب زنی:
نقد شش روز ازخزانۀ هفت گردون برده ام
گر چه در نقب افکنی چل شب گران آورده ام.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(ذَرْ رَ / رِ پَرْ وَ)
دزد خانه. (ناظم الاطباء). که با نقب زدن به جائی داخل شود:
دزدی است چرخ نقب زن اندر سرای عمر
آری بهرزه قامت او خم نیامده ست.
خاقانی.
چون گربه با خیانت و چون موش نقب زن
چون عنکبوت جوله و چون خرمگس عوان.
خاقانی.
چون زکاتی به من از گنج روان می ندهند
نقب زن گنج روان را نظرم بایستی.
خاقانی.
تا تو ای نقب زن درین پرگار
درگذاری درآئی از دیوار.
نظامی.
فخر کندنقب زن از کاوکاو.
امیرخسرو (آنندراج).
، معدن چی. (ناظم الاطباء). رجوع به نقب زدن شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
نقب زن. نقاب. (فرهنگ فارسی معین) : امشب نقب چیان آهنین چنگ از چند محل رخنه در حصار انداخته سوراخ کنند. (عالم آرای عباسی، از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقب زنی
تصویر نقب زنی
عمل و شغل نقب زن نقب افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل وشغل نقب افکن نقب زنی: نقد شش روز از خزانه هفت گردون برده ام گرچه در نقب افکنی چل شب کران آورده ام. (خاقانی. سج. 255)
فرهنگ لغت هوشیار
سنگی که بر آن نقشی کنده باشند: پیش چوب و پیش سنگ نقش کند ای بساگولان که سرهامی نهند. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبرکنی
تصویر قبرکنی
شغل و عمل قبرکن گورکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نقب زن
تصویر نقب زن
آنکه نقب ایجاد کند نقاب نقب افکن
فرهنگ لغت هوشیار
آهونگر نقب زن نقاب، جمع نقبچیان: امشب نقبچیان آهنین چنگ از چند محل زخنه در حصار انداخته سوراخ کنند
فرهنگ لغت هوشیار